فلسطین و اسرائیل دو جامعه در حال جنگند. فعلاً مهم نیست تاریخ چه می گوید. خواه زمین ها را خودِ فلسطینی ها فروخته باشند و خواه بریتانیا از چنگشان بیرون کشیده باشد.
به دلایل عدیده امروز ما نمی توانیم نسبت به گذشته به درستی قضاوت کنیم. نه ما در آن ظرف زمانی قرار گرفته ایم که خود بتوانیم وقایع دنیای اطرافمان را – در حوالی اواخر دهه چهل میلادی – پیگیری کنیم، و نه موضوع اختلاف این دو بر سر اراضی که بدون شک برای پیروان تمام ادیان ابراهیمی دنیا محترم هستند، به این راحتی قابل تحلیل است. شکی نیست که پرداختن به این موضوع بدون جانبداری از هر یک از دو طرف، بسیار مشکل است: فلسطینی ها به نوعی هم کیش ما ایرانیان هستند و لاجرم، تعصبی هر چند نا آگاهانه نسبت به ایشان در تمام مسلمانان وجود دارد؛ بسیاری از یهودیان اسرائیل هم ایرانی تبار هستند و لااقل می دانیم که کینه ای که از توده جامعه ایرانی دارند، بسیار کمتر از هم مرزان عرب تبارشان است. به جرأت می توان گفت که اغلب یهودیان، خود را به کورش کبیر، افتخار همیشه ایرانیان و اولین منادی واقعی حقوق بشر در تاریخِ هستی، وام دار می دانند.
صورت مسأله مورد بحث، بسیار ساده است: عده ای انسان – اعم از زن و مرد و کودک و پیر و بیمار و تروریست و بی گناه و ایدئولوژیستِ بنیادگرای اسلامی و سیاستمدار سکولار و مجموعه ای از آدم های معمولی و غالباً بی طرف، در یک جامعه انسانی کاملاً درهم – در شرایط ناگوار پس از جنگ و محاصره اقتصادی، فیزیکی و نظامی به سر می برند. قطعاً از درون همین محدوده جغرافیایی، راکت هایی در قامت فشفشه یا اصلاً هر چیز دیگر به سوی مناطق سکونیِ طرف متخاصم شلیک شده و البته پاسخ هایی هم شنیده اند با بمب ناپالم فسفری یا گلوله جنگی و یا موشک های هدایت شونده هوا به زمین. جنگ است دیگر؛ نقل و نبات که پخش نمی کنند. تکلیف مالکیت حقوقی اراضی هم که تا به حال مشخص نشده است. محاصره پس از جنگ از سوی طرف قدرتمند نزاع، با هر هدفی که صورت گرفته باشد، امان آن جامعه انسانیِ درهم را بریده است، ضمن این که همزمان، باعث کاهش تعداد راکت های دست ساز شلیک شده از محدوده جغرافیایی کوچک به سوی مناطق مسکونی طرف قوی تر شده است. وضعیت تعلیقی وجود دارد که بیش از هر چیز جامعه انسانی را تهدید می کند.
خوب، انسان های دیگر که کور و کر نیستند. عده ای مایحتاج محاصره شدگان را با هزینه نهادهای غیر دولتی (و بلکه هم دولتی؛ چه اهمیتی دارد؟) فراهم کرده اند و راه افتاده اند با کشتی که «محاصره را بشکنند». طبعاً این به مذاق طرف قوی تر خوش نیامده است. تا اینجای کار، روال یک جنگ نسبتاً معمولی – اندکی متفاوت به خاطر محاصره پس از جنگ – رخ داده است. ولی اتفاقی که در راه است، یک جنایت جدید در صحنه روابط انسانی است. عده ای کماندوی اسرائیلی با هلی کوپتر روی عرشه کشتی فرود می آیند که پر است از آدم های معمولی، کسانی که بیشتر از سایر اعضای جامعه انسانی به فکر دیگران هستند. درگیری با لوله و صندلی، تیر اندازی از فواصل نزدیک و … مرگ ده انسان بی گناه، زخمی شدن بیست و پنج نفر و اسارت سایرین. افرادی که در میان آن ها، از بنیادگرایان اسلامی ترکیه تا نمایندگان پارلمان اروپا به چشم می خورند.
این یک جنایت جدید است علیه همه کسانی که برای کاهش رنجِ هم نوع خود، واکنش هایی متفاوت از سایرین نشان می دهند. افکار عمومی جهان نباید در این خصوص مسامحه کند. هیچ جایی برای توجیه وجود ندارد. حمله در آب های بین المللی اتفاق افتاده و این، نقض کننده همه قوانین جهانی است. با این وجود، بهره برداری سیاسی و فرافکنی از سوی تمامی دولت ها – جمهوری.اسلامی ایران، ترکیه یا هر کشور دیگر – محکوم است. هدف این نوشته یا هزاران نوشته دیگر، صرفاً همدردی با جامعه انسانی و فعالان حقوق بشر بوده و مصادره به مطلوب آن به هر روش ممکن، ناپسندیده است.
پ. ن: انتشار این نوشته – که پس از مشاهده استقبال اندک از وب نوشت های سیاسی در روزهای اخیر، ظاهراً با حساب و کتاب «اقتصادی» مقرون به صرفه نیست – تنها به جهت ادای دین به انسانیت صورت گرفته است. نگارنده ضمن ابراز برائت از هرگونه وابستگی سیاسی یا ایدئولوژیک، انزجار خود را از واکنش شورای امنیت سازمان ملل یا دولت امریکا اعلام می کند. هنوز چراغ سبزهای آقای اوباما به دولت ایران در بحبوحه سرکوب حرکت اصلاحی ایرانیان را به خاطر داریم و حمایت بی قید و شرط امریکا از اسرائیل را، به حساب پشتیبانی همیشگی اش از حکومت های سرکوبگر، توتالیتر و ناقض حقوق بشر می گذاریم، حتی اگر ظواهر امر، خلاف این را نشان دهد.